اصفاء. رجوع به صاف کردن شود، مسخر کردن. بی منازع کردن: روم و چین صافی کند یاران او در روم و چین نایبی فغفور گردد حاجبی قیصر شود. فرخی. امیر سدید لشکرهای بسیار به ولایتها فرستاد و مملکت صافی کرد و بیش درولایت منازع نماند. (تاریخ بخارا ص 116)
اِصفاء. رجوع به صاف کردن شود، مسخر کردن. بی منازع کردن: روم و چین صافی کند یاران او در روم و چین نایبی فغفور گردد حاجبی قیصر شود. فرخی. امیر سدید لشکرهای بسیار به ولایتها فرستاد و مملکت صافی کرد و بیش درولایت منازع نماند. (تاریخ بخارا ص 116)
رودخانه ای است که از سهند برخیزد و در بحیرۀ چیچست ریزد، (نزههالقلوب مستوفی ج 3 ص 87)، از کوه سهند برخیزد و از مراغه گذشته به آب تغتو جمع شود و به دریای شور طروج می ریزد، طولش بیست فرسنگ است، (نزههالقلوب ج 3 ص 223)، از سهندسرچشمه گرفته پس از مشروب ساختن مراغه و بناب به دریاچۀ چیچست میریزد، (جغرافیای طبیعی کیهان ص 83)
رودخانه ای است که از سهند برخیزد و در بحیرۀ چیچست ریزد، (نزههالقلوب مستوفی ج 3 ص 87)، از کوه سهند برخیزد و از مراغه گذشته به آب تغتو جمع شود و به دریای شور طروج می ریزد، طولش بیست فرسنگ است، (نزههالقلوب ج 3 ص 223)، از سهندسرچشمه گرفته پس از مشروب ساختن مراغه و بناب به دریاچۀ چیچست میریزد، (جغرافیای طبیعی کیهان ص 83)